این چیست که چون دلهره افتاده به جانم حال همه خوب است، من اما نگرانم در فکر تو بستم چمدان را و همین فکر مثل خوره افتاده به جانم که بمانم چیزی که میان من و تو نیست غریبی ست صد بار تو را دیده ام ای غم به گمانم ؟! انگار که یک کوه سفر کرده از این دشت اینقدر که خالی شده بعد از تو جهانم از سایه سنگین تو من کمترم آیا .؟! بگذار به دنبال تو خود را بکشانم ای عشق .! مرا بیشتر از پیش بمیران آنقدر که تا دیدن او زنده بمانم فاضل نظری منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دانلود رایگان 98 باران و دریا دنیای دیجیتال بروزترین مرجع دانلود مجله هشت ابزار گرافیک کلیک نیوز::زناشویی،علمی،پزشکی،سرگرمی،روانشناسی ترازو-باسکول خیریه ها و شفاف سازی